ღ♥ღفراتر از یک وبلاگღ♥ღ

 گلچین مناجات های خواجه عبدالله انصاری


در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد. خواجه عبدالله انصاری

 

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان. 
الهی ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی...
الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی. پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی. خواجه عبدالله انصاری

 

الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو 
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم 
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق . خواجه عبداللّه انصاری

 

الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند 
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی 
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند  خواجه عبدالله انصاری

 

الهی مرا آن ده که مرا آن به
الهی اگر از دنیا مرا نصیبی است به بیگانگان دادم
واگر از عقبی مرا ذخیره ای است به مومنان دادم
در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار توبس خواجه عبدالله انصاری

 

الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی! 
الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .
الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .
الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم . خواجه عبدالله انصاری 

 

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.
الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم.
الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه.
الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم.
الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش... خواجه عبدالله انصاری

 

الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قسمت خود آگاهم ، از هر چه می پندارم کمترم . خواجه عبدالله انصاری

 

الهی فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران می نگرید ، بدرویشان و مسکینان نگرید . 
الهی تو کریمی را والاتری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگری. خواجه عبداللّه انصاری 

 

الهی دلی ده که در حرص و آز بر ما باز نشود و قناعتی ده که چشم امید ما جز بروی تو باز نشود.
الهی دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.
الهی تحقیقی ده که از دنیا بیزار شویم و توفیقی ده که در دین استوار شویم . خواجه عبدالله انصاری

 

الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر بسنجی بضاعت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم .
مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟
الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی . 
الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟
الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان خواجه عبدالله انصاری

 

الهی اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است
بی دیدار تو درد و داغ است.
دوزخ بیگانه را بنگاه است.
وآشنا را گذرگاه است
وعارفان را نظرگاه است
الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی!
من به حور و قصور ننازم،اگر نفسی باتو پردازم،از آن هزار بهشت سازم. خواجه عبدالله انصاری

 

الهی چون آتش فراق داشتی با آتش دوزخ چه کار داشتی . الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ترا یافتم.
الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟) خواجه عبداللّه انصاری

 

الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است. خواجه عبدالله انصاری
 
 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 سخنان جرج برناردشاو

 

داستانسرا و درام نویس ایرلندی
 
 

از کسی که به کار بد شما پاسخی نمی‌دهد بترسید؛ او نه شما را می بخشد، نه می‌گذارد خودتان را ببخشید... برناردشاو

 

آنکه میتواند انجام میدهد و آنکه نمیتواند انتقاد میکند.برناردشاو

 

مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید را بدست آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آورده اید دوست داشته باشید.برناردشاو

 

اننسان منطقی خود را با جهان وفق می دهد. انسان غیرمنطقی تلاش می کند که جهان را با خود وفق سازد.برناردشاو

 

در زندگی قرار نیست خودتان را کشف کنید ، قرار است خودتان را بسازید. برناردشاو

 

عشق وقتی به سروقت پیران میرود ،آنها را جوان میکند.برناردشاو

 

در ازدواج باید چهار عمل اصلی حساب رعایت شود:جمع،تفریق،ضرب و تقسیم.برناردشاو

 

بهترین جا برای آزمودن تربیت یک آدم، وسط دعواست. برناردشاو

 

خوشبختی روزی یکبار در خانه را میزند ،اما بدبختانه در آن زمان صاحبخانه در منزل همسایه است و صدای در را نمی شنود.برناردشاو

 

هیچ کس نمی تواند تمام عمر، خوشی را تحمل کند؛ در این صورت دنیا جهنم میشد.برناردشاو

 

اولین عشق توام با کمی حماقت و مقداری زیاد کنجکاوی است .برناردشاو

 

قلب زن یگانه جایی است که خیر و شر با هم در آن جمعند .برناردشاو

 

تفاوت دزد و پولدار در آنست که دزد ،مال ثروتمندان را میدزدد و پولدار ،پول فقرا را.برناردشاو

 

در زندگی دو تراژدی هست: اینکه به آنچه قلبت می خواهد نرسی و اینکه برسی.برناردشاو

 

دو  آدم گرسنه دو برابر یک آدم گرسنه خطر ندارد; اما دو آدم رذل ده برابر خطرناک می شوند.برناردشاو

 

انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند ،خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را !!برناردشاو

 

دروغ‌های خوشبینانه چنان قدرت درمانی بالایی دارند که اگر پزشکی نتواند آنها را به صورت متقاعد کننده‌ای به زبان بیاورد ، به درد این شغل نمی خورد.برناردشاو

 

بهترین راه برای رسیدن به خوشبختی این است که خودتان باشید.برناردشاو

 

حکومت طلایی آنجاست که نتوان قوانین را با پول خرید.برناردشاو

 

انسانها یگانه حیواناتی هستند که من از آنها سخت وحشت دارم .برناردشاو

 

وقتی انسان ببری را بکشد،نامش را تمرین مردانگی میگذارند.ولی وقتی ببری انسان را بدرد نام اینکار را توحش و آدمخواری می نهند،تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.برناردشاو
 
 
 
 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 

 سخنان فیثاغورث

 

ریاضیدان و فیلسوف یونانی
 
 
 
 

هرگز قبل از فکر کردن حرف نزن و کاری انجام مده. فیثاغورث

 

آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار ،چه بیشتر مردم زشت کردار و نیکو گفتارند.فیثاغورث

 

بایستی با روح خود آشنا شده و سعادت را در اعماق روح و قلب خود جستجو کنیم. فیثاغورث

 

فرصت از دست مده و در کار سستی مکن که میوه آن ذلت است.فیثاغورث

 

 انسان ،معیار همه ی چیزها است.فیثاغورث

 

بهترین زمان برای تربیت اراده ، ایام جوانی است.فیثاغورث

 

اراده انسانی در کنار سرنوشت او ایستاده و چرخ تکامل او را اداره میکند.فیثاغورٍث

 

دوست تو کسی است که هرگاه کلمه حق از تو بشنود ، خشمناک نشود.فیثاغورث

 

تا میتوانی دوست برای خودت آماده کن نه از برای مالت.فیثاغورث

 

اصل حاکم بر زندگی ما انسانها احساس است.فیثاغورث

 

خشم با دیوانگی آغاز میشود و با پشیمانی پایان میپذیرد.فیثاغورث

 

بایستی با روح خود آشنا شده و سعادت را در ژرفای روح و قلب خود جستجو کنیم.فیثاغورٍث

 

اگر دوست تو مرتکب خطایی شد ، از دوستی او صرفنظر مکن ،زیا که انسان در معرض خطاست. فیثاغورث
 
 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 سخنان فردوسی خردمند


دانایی توانایی به بار می آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد . فردوسی

 

گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . فردوسی

 

خرد برترین هدیه الهی است . فردوسی

 

خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست . فردوسی

 

کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است . فردوسی

 

بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی

 

خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است و اگر آن نباشد چگونه جهان را به درستی خواهی گذراند . فردوسی

 

اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی

 

خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است . فردوسی

 

کسی به فرجام زندگی آگاه نیست ، خداوند هم نیازی به عبادت بنده ندارد . فردوسی

 

دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشی . فردوسی

 

به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد . فردوسی

 

روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن می سازد خورشید از خاور برخاسته بسوی باختر که مسیری درست و بی نظیر است ای آنکه همچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چه شده است که بر من نمی تابی ؟!! . فردوسی

 

چراغ مایه دفع تاریکی است ، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است ، که از آن دوری باید جست . فردوسی

 

بی خردی است، که بگویم کسی بدی را بی بهانه (دلیل )انجام می دهد . فردوسی

 

رنج منتهی به گنج را کسی خریدار نیست . فردوسی

 

اگر برای انجام کاری بزرگ ، زمان نداری .بهتر است بی درنگ آن را به دیگران بسپاری . فردوسی

 

کتاب زندگی گذشتگان ، جان تاریک را روشنی می بخشد . فردوسی

 

این جهان سراسر افسانه است جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست . فردوسی

 

فرمان ایزد به جهانداران داد و دهش است . فردوسی

 

کسی که به آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند .فردوسی

 

آنکه آفریننده و با فر است در این جهان رنج های بسیار خواهد خورد . فردوسی

 

از بزرگان تنها رنجهاست که باقی می ماند . فردوسی

 

جایگاه پرستش گران کوهستان است . فردوسی

 

آزادگان را کاهلی ، بنده می سازد . فردوسی

 

فرمانرویانی که گوش به فرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید . فردوسی

 

کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت . فردوسی

 

خسروی بزرگتر ، بندگی بیشتر می خواهد . فردوسی

 

ابلیس مانند نیکخواهان پیش می آید ، ابتدا عهد و پیمان می گیرد ، سپس راز می گوید .فردوسی

 

آنگاه که هنر خوار می گردد جادو ارجمند می شود . فردوسی

 

دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت . فردوسی

 

جز مرگ را ، هیچ کسی از مادر نزاد . فردوسی

 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 سخنان فردوسی خردمند


دانایی توانایی به بار می آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد . فردوسی

 

گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . فردوسی

 

خرد برترین هدیه الهی است . فردوسی

 

خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست . فردوسی

 

کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است . فردوسی

 

بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی

 

خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است و اگر آن نباشد چگونه جهان را به درستی خواهی گذراند . فردوسی

 

اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی

 

خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است . فردوسی

 

کسی به فرجام زندگی آگاه نیست ، خداوند هم نیازی به عبادت بنده ندارد . فردوسی

 

دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشی . فردوسی

 

به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد . فردوسی

 

روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن می سازد خورشید از خاور برخاسته بسوی باختر که مسیری درست و بی نظیر است ای آنکه همچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چه شده است که بر من نمی تابی ؟!! . فردوسی

 

چراغ مایه دفع تاریکی است ، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است ، که از آن دوری باید جست . فردوسی

 

بی خردی است، که بگویم کسی بدی را بی بهانه (دلیل )انجام می دهد . فردوسی

 

رنج منتهی به گنج را کسی خریدار نیست . فردوسی

 

اگر برای انجام کاری بزرگ ، زمان نداری .بهتر است بی درنگ آن را به دیگران بسپاری . فردوسی

 

کتاب زندگی گذشتگان ، جان تاریک را روشنی می بخشد . فردوسی

 

این جهان سراسر افسانه است جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست . فردوسی

 

فرمان ایزد به جهانداران داد و دهش است . فردوسی

 

کسی که به آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند .فردوسی

 

آنکه آفریننده و با فر است در این جهان رنج های بسیار خواهد خورد . فردوسی

 

از بزرگان تنها رنجهاست که باقی می ماند . فردوسی

 

جایگاه پرستش گران کوهستان است . فردوسی

 

آزادگان را کاهلی ، بنده می سازد . فردوسی

 

فرمانرویانی که گوش به فرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید . فردوسی

 

کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت . فردوسی

 

خسروی بزرگتر ، بندگی بیشتر می خواهد . فردوسی

 

ابلیس مانند نیکخواهان پیش می آید ، ابتدا عهد و پیمان می گیرد ، سپس راز می گوید .فردوسی

 

آنگاه که هنر خوار می گردد جادو ارجمند می شود . فردوسی

 

دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت . فردوسی

 

جز مرگ را ، هیچ کسی از مادر نزاد . فردوسی

 سخنان سعدی (2)

 

هرکه سخن نسنجد ،از جوابش برنجد. سعدی
 
 
 
هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد به طریقت ایشان متهم گردد. سعدی
 
 
 
هر که با بدان نشیند نیکی نبیند. سعدی
 
 
 
عالم ناپرهیزکار، کور مشعله دار است. سعدی
 
 
 
هر چه نپاید، دل بستگی را نشاید. سعدی
 
 
 
هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید. سعدی
 
 
 
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. سعدی
 
 
 
هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد. سعدی
 
 
 
خانه دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب. سعدی
 
 
 
بی دوست زندگانی چنان ذوقی ندارد. سعدی
 
 
 
اگر شب ها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی. سعدی
 
 
 
هیچکس نزند بر دختر بی ثمر سنگ. سعدی
 
 
 
صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است. سعدی
 
 
 
از نفس پرور، هنروری نیاید و بی هنر، سروری را نشاید. سعدی
 
  
 
دنیا نیرزد به آنکه پریشان کنی دلی. سعدی
 
 
 
همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال. سعدی
 
 
 
مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید. سعدی
 
 
 
دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند. سعدی
 
 
 
دل دوستان آزردن،مراد دشمنان برآوردن است. سعدی
 
 
 
شیطان با مخلصان برنمی آید و سلطان با مفلسان. سعدی
 
  
 
رأی بی قوت، مکر و فسون است و قوّت بی رأی، جهل و جنون. سعدی
 
 
 
قدر عافیت کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید. سعدی
 
 
 
ملوک از بهر پاس رعیّتند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک. سعدی
 
 
 
هر که با داناتر از خود بحث کند تا بداند که داناست،بدانند که نادان است. سعدی
 
 
 
مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال. سعدی
 
 
 
خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطف بی دقت، هیبت ببرد. سعدی
 
 
 
برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است. سعدی
 
 
 
هر کس را که زَر در ترازوست ، زور در بازوست. سعدی
 
 
 
هر که در زندگی، نانش نخورند، چون بمیرد، نامش نبرند. سعدی
 
 
 
 
 
چیست دانی سر دلداری و دانشمندی
آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی سعدی
 
 
 
سر گرگ باید هم اول برید 
نه چون گوسفندان مردم درید سعدی
 
  
 
اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی از این که چرا گفتم . سعدی
 
 
مبخشای بر هر کجا ظالمیست 
که رحمت بر او جور بر عالمیست
هر آنکس که بر دزد رحمت کند 
به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد 
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد سعدی
 
 
 
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد سعدی
 
 
 
مردی نه اینستکه حمله آورد ، بلکه مردی آنستکه در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد .سعدی
 
 
 
آنکه هفت اقليم عالم را نهادهر کسي را آنچه لايق بود داد.سعدی
 
 
 
 نادان را به از خاموشي نيست و اگر اين مصلحت بدانستي ، نادان نبودي .سعدی
 
 
 
در میان دو کس دشمنی میفکن ، که ایشان چون صلح کنند تو در میانه شرمسار باشی .سعدی
 
 
 
بیا تا برآریم دستی ز"دل"
 
که نتوان برآورد فردا ز "گل"سعدی
 
 
 
هرکس خود را نصیحت نکند ، به نصیحت دیگران محتاج است .سعدی
 
 
 
به چای خوردن تو پیش آدم بعدی قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده قسم به من!سعدی
 
 
 
 انديشه کردن که چه گويم,بهتر از پشيماني خوردن که چرا گفتم.سعدی
 
 
 
هر آن سری که داری با دوست در میان منه چه دانی وقتی دشمن تو گردد و هر گزندی توانی به دشمن مرسان که باشد وقتی دوست گردد.سعدی
 
 
 
به گرسنگي مردن بهتر كه نان فرو مايگان خوردن .سعدی
 
 
 
آدمی با کینه ، زندگی را بر دوستان نیز تنگ می کند .سعدی
 
 
 
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد آوردن مال.سعدی
 
 
 
از نظر هرکسی عقل او کامل است و فرزندش در چشم او زیبا جلوه می کند .سعدی
 
 
 
سفله چون به هنر با كس بر نیاید به غیبت كارها سازد .سعدی
 
 
 
نه چندان درشتی كن كه از تو سیر شوند ،نه چندان نرمی كن كه بر تو دلیر شوند . سعدی
 
 
 
دشمن چواز هر حیله ای در ماند ، سلسله ی دوستی بجنباند . پس كارها بكند به دوستی كه هیچ دشمن نكند به دشمنی . سعدی
 
 
سر دشمن به دست دشمن دیگر كوب كه از دست هردو خلاصی یابی .سعدی
 
 
 
 
سخن میان دو دشمن چنان گوی كه چون دوست گردند شرمنده نباشی . سعدی
 
 
 
بدست اهن تفته کردن خمير 
به از دست بر سينه ژيش امير سعدی
 
 
 
دشمن چون از همه حيلتي فرو ماند سلسله دوستي بجنباند . پس آنگه به دوستي كارها كند كه هيچ دشمني نتواند .سعدی
 
 
 
عقل در دست نفس چنان گرفتار است که مرد در دست زن گريز راي .سعدی
 
 
 
اسکندر رومی را گفتند دیار مشرق و مغرب به‌ چه گرفتی؟ گفت: هر مملکت را گرفتم رعیتش را نیازردم و نام پادشاهان جز به ‌نیکویی نبردم.سعدی
 
 
 
داروی تربیت از پیر طریقت بستان     کآدمی را بتر از علت نادانی نیست سعدی
 
 
 
دو کس دشمن ملک و دین‌اند، پادشاه بی‌حلم و زاهد بی‌علم سعدی
 
 
 
گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن      مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی سعدی
 
 
 
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است، گفت آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست. سعدی
 
 
 
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی      نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری سعدی
 
 
 
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل    که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم سعدی
 
 
 
بدي را بدي سهل باشد جزا      اگر مردي " اَحسِن الي مَن اَساء " سعدی
 
 
 
دو برادر يکی خد مت سلطان کردی و ديگری بزور و بازو نان خوردی باری توانکر گفت درويش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن بر هی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت رهايی يابی که خردمندان گفته اند نان خود خور و نشستن به که کمر زرين بخدمت بستن... سعدی
 
 
 
آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست .سعدی
 
 
 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 سخنان کورش کبیر

 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. کوروش کبیر

 

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر

 

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. کوروش کبیر

 

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .کوروش کبیر

 

وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما .کورش کبیر

 

سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .کوروش کبیر

 

پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .کوروش کبیر

 

تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است .کوروش کبیر

 

دشوارترين قدم، همان قدم اول است .کوروش کبیر
 
 

 

عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .کوروش کبیر

 

آفتاب به گياهي حرارت مي دهد که سر از خاک بيرون آورده باشد .کورش کبیر

 

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
 

 سخنان آندره ژید

نویسنده فرانسوی(برنده جایزه نوبل ادبیات)
 
 
 
هرچه بالاتر روی، از نظر آنان كه پرواز نمی دانند كوچكتر به نظر خواهی رسید. آندره ژید
 
 
 
هیچ كس موفق نمی شود سرزمین جدیدی را كشف كند، مگر اینكه بپذیرد مدت زیادی رنگ خشكی را نبیند. آندره ژید
 
 
 
بهتر است برای چیزی كه هستی، مورد نفرت باشی تا اینكه برای چیزی كه نیستی محبوب باشی. آندره ژید  
 
 
 
كارهایی هست كه دیگران هم می توانند انجام دهند، آن را انجام نده. حرفهایی هست كه دیگران هم می توانند بزنند، آن را بیان نكن و چیزهایی هست كه دیگران هم می توانند بنویسند، آن را ننویس! كاری را بكن كه فقط تو می توانی انجامش بدهی.  آندره ژید
 
 
 
به نظر من، ما روزی خواهیم مرد كه نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و درصدد نباشیم آن را دوست بداریم.  آندره ژید
 
 
 
زیباترین مطالب آنهایی است كه با جنون شروع شده اند اما خردمندانه نوشته شده اند.  آندره ژید
 
 
 
به كسی كه حقیقت را جستجو می كند باور داشته باش و به كسی كه مدعی دستیابی به حقیقت است شك كن. آندره ژید
 
 
 
همه چیز پیش تر گفته شده، اما چون كسی گوش نكرده، دوباره برمی گردیم و تكرارش می كنیم. آندره ژید
 
 
 
مجازاتی در جهنم وجود ندارد جز اینكه مجبوری كارهای ناتمام را تمام كنی. آندره ژید
 
 
 
همه‏ی قطرات این چشمه‏ی بزرگ الهی، برابر و هم‏سنگند و اندکی از آن مستی، ما را کفایت می‏کند و کمال پروردگار را بر ما آشکار می‏سازد. آندره ژید
 
 
 
هر سعادتی زاده‌ی تصادف است و در هر لحظه، هم‌چون گدایی بر سر راهت ظاهر می‌شود. آندره ژید
 
 
 
من بر این باورم كه عشق به یك شخص ِ بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد. آندره ژید  
 
 
 
هنر، همكاری میان خدا و انسان است و در این همكاری، زمانی كه انسان كمتر دخالت می كند، نتیجه عالی تر است. آندره ژید
 
  
 
اگر آن چه می‌خوری مستت نکند، ازآن روست که گرسنگی‌ات آن‌قدر که باید، نبوده است. آندره ژید
 
 
 
هر كس باید راه زندگی خودش را پیدا كند و از راه زندگی خودش برود نه از راه زندگی دیگری. آندره ژید   
 
 
 
داشتن احساس حقیقی از تظاهر به آن احساس، كمابیش غیر قابل تشخیص است. آندره ژید  
 
 
 
بكوش تا عظمت در نگاهت باشد نه در آنچه می نگری. آندره ژید
 
 
 
بدبختی هر کسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آنچه را می بیند،به خود وابسته می کند. آندره ژید
 
 
 
همه‏ی شکل‏های خدا دوست ‏داشتنی است و همه‏چیز، شکل اوست. آندره ژید
 
 
 
برای راهنمایی خود به دنبال نوری می رویم که به دست خویش داریم.به هر کجا که بروی جز خدا چیزی را ملاقات نمی توانی کرد. آندره ژید
 
 
 
نگرش تو باید هر لحظه نو شود.خردمند کسی است که از هر چیزی،به شگفت آید. آندره ژید
 
 
 
هر آفریده ای نشانه ی خداوند است،اما هیچ آفریده ای نشان دهنده او نیست. آندره ژید
 
 منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 

 سخنان جان اشتاین بک

 


یك گلف باز نمی تواند در كار خود كامیاب شود، مگر اینكه، ضربه زدن به یك توپ كوچك را برای خود، مهمترین چیز دنیا بداند. جان اشتاین بك

 

 اگر شاهراه زندگی، تنها دو راه بنیادی داشته باشد و می بایست تنها یكی از آنها را برگزید، چه كسی می تواند ادعا كند كه كدام یك بهتر است؟ جان اشتاین بك

 

از هر رویدادی كه رخ می دهد، باید درسی گرفت.  جان اشتاین بك

 

 آدم نمی تواند همه چیز را با هم داشته باشد.جان اشتاین بك

 

 آدمی تنها زمانی می كوشد چیزی را ثابت كند كه نسبت به آن چیز آسوده نباشد. جان اشتاین بك

 

 هر انسانی، برای خود بهایی دارد، ولی بهای نویسنده - نویسنده ای راستین - را به سادگی نمی توان روشن كرد و كمابیش، نمی توانید به این بها تحقق ببخشید.جان اشتاین بك

 

 نخستین آرزوی یك نویسنده این است كه بگذارد كسی كتابش را بخواند.جان اشتاین بك

 

 یك كتاب، مثل یك انسان است: باهوش و كودن، دلیر و ترسو، زیبا و زشت. جان اشتاین بك

 

 به یك خرده گیر اگر رو بدهی، خودش را دانای روزگار می داند.جان اشتاین بك

 

 وظیفه ی نویسنده این است كه تعالی ببخشد، بگستراند و نیرو بخشد. جان اشتاین بك

 

 نویسندگانِ نادرستی هم هستند كه برای مدتی كوتاه، كارشان را از پیش می برند، ولی نه برای مدتی دراز، نه برای مدتی دراز.جان اشتاین بك

 

 من به این نتیجه رسیده ام كه گاهی گزینش یك شخص برگزیده به گونه ی مخاطب، بسیار كارساز است؛ شخصی حقیقی كه او را می شناسی، یا شخصی فرضی؛ باید برای آنها بنویسی. جان اشتاین بك 

 

 كسی كه داستانی می نویسد، ناچار است بهترین دانستنی ها و بهترین احساسات خود را در آن بگنجاند.  جان اشتاین بك

 

 نویسنده در فضایی از بیم و ارج نهادن به واژه زندگی می كند، زیرا واژه ها می توانند ستمگر یا مهربان باشند و نیز می توانند درست در برابر چشمان شما، معانی را دگرگون كنند.جان اشتاین بك  

 

 چه نیكو است كه آدمی مورد اعتماد باشد.  جان اشتاین بک

 

 در زندگی، مواردی هست كه حتی از دوستان آدم هم كاری ساخته نیست.  جان اشتاین بك

 

 انسان در دنیا تنها است و در میان همنوعان خود، تنها است و چشم داشتِ هیچ گونه آسایش و دلداری از هیچ جا ندارد. جان اشتاین بك

 

 ادبیات به دیرینگی گفتار است. ادبیات از دل نیاز بشری به آن سرچشمه گرفته و هیچ تغییری نیافته است، جز این كه نیاز بشر به آن بیشتر شده است.جان اشتاین بك  

 

 نویسنده ای كه به كمال انسان، باور پابرجا نداشته باشد، نه احساس بخشش و پایبندی به ادبیات دارد و نه هرگز عضو خانواده ی ادبیات است.جان اشتاین بك

 

 نویسنده، وظیفه دارد، گنجایش پذیرفته شده ی انسان را برای شكوه و بزرگی روح و روان نشان دهد و آن را بستاید. جان اشتاین بك 

 

 گاهی برخلاف شكست و نابودیِ كمابیش قطعی، باید نابخرد و بزدل باشیم كه در آستانه ی بزرگترین پیروزی نهفته مان، میدان را ترك كنیم.جان اشتاین بك

 

 انسان به بودن در هر جایی عادت می كند و دیگر برایش سخت است كه از آنجا برود. نحوه فكر كردنش هم بعد از مدتی عادت می شود و عوض كردنش سخت است.جان اشتاین بك

 

 بزرگترین امید آن است كه امید را به قصد كشت، كتك بزنیم.  جان اشتاین بک

 

 زمان، تنها خرده گیری است كه جاه طلبی ندارد.جان اشتاین بک
 
 
 
منبع: سایت   www.jomalatziba.blogfa.com 
سخنان ارسطو
 

مناعت ، بین خود ستائی و خود هیچ انگاری است. ارسطو
 

خردمند آنچه را که میداند نمیگوید و آنچه را که بگوید میداند .ارسطو

 

عشق انسان را از دیدن عیوب منع می كند.ارسطو

 

تجربه ميوه اي است که آن را نمي چينند مگر پس از گنديدن.ارسطو

 

خوشبخت و عاقل کسی است که هنگام بیدار شدن با خود می اندیشد .ارسطو

 

امروزسعی می کنم بهتر ازدیروز باشم.ارسطو

 

کسی که به امید شانس نشسته باشد،سالهاست مُرده است.ارسطو

 

تمايلات خود را ميان دو ديوار محكم اراده و عقل حبس كنيد .ارسطو

 

از طرز دعوای زن و شوهر ، به خوبی می توان فهمید كه میزان تربیت ، فهم و فرهنگ آنها ، تا چه اندازه است.ارسطو

 

برنده ترين سلاح يك زن تقوا ونجابت اوست. ارسطو

 

دو چیز اندوه را از بین می برد یکی دیدار دوستان ، دیگر سخن دانایان و عالمان. ارسطو

 

باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. ارسطو

 

پیش از آن که کاری بکنی ، باید کسی باشی .ارسطو

 

بيشترين تاثير افراد خوب زماني احساس ميشود كه از ميان ما رفته باشند.ارسطو

 

هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد.ارسطو

 

هیچ چیز مانند بخشش و احسان انسان را سیر نمی کند.ارسطو

 

بزرگی در احترام داشتن نیست در شایستگی داشتن احترام است . ارسطو

 

کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ماست .ارسطو


آموزش احمق عمر هدر بردن است.ارسطو

 

هر که از چیزی بترسد از آن می گریزد،اما  هر که از خدا بترسد به او پناه می برد.ارسطو

 

در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید ، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود . ارسطو

 

 اولين مرحله انجام کار خيرتمايل به آن است .ارسطو

 

شادمانی عبارت است از پروراندن عالیترین صفات و خصایص  انسانی.ارسطو

 

هميشه معياري بالا تر از انچه که ديگران از شما انتظار دارند، برگزينيد.ارسطو

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ

فقط اميدوارم لذت (حالشو)ببريد خوشحال مي شم نظر بدين راستی دلم گرفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته!
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان